امام حسین(ع) در اوج معرفت الهى قرار دارند و تمام اولياى الهى و سالكان طريق الى الله بايد در مكتب ايشان زانو بزنند و درس عشق و معرفت بياموزند، باشد كه از بركت و نور قدسى آن حضرت(ع) بهرهاى ببرند و توشهاى بيندوزند.
ایشان(ع) در دعاى عرفه مىفرماید:
«أَنْت الّذي أَشرقت الأَنوار في قُلوبِ أُوليائکَ حتّى عَرَفُوک و وحّدوک، وأنتَ الّذي أزلْتَ الأغيارَ عن قلوبِ أحبّائِک حتّى لم يُحِبُّوا سِواکَ، و لم يلجَؤا إلى غيرِک؛ بارالها! تو نور ]ايمان[ را در دلهاى دوستدارانت تاباندى تا اينکه تو را شناخته و به يكتايىات اقرار كردند. ]بارالها![ تو بيگانگان را از دلهاى دوستدارانت راندى تا غير تو را دوست نداشته باشند و به كسى جز تو پناه نجويند.»
در روز عاشورا هنگامىكه فرزند با عظمت امام حسین(ع) حضرت على اكبر(ع) از پدر اذنِ مبارزه و جهاد طلبيد، حضرت(ع) بدون هيچ درنگى به او اجازهى جهاد دادند[6]. به طور یقین، تنها كسانى كه فقط خداوند سبحان را مىبينند و رضايت او را مدّ نظر دارند، لحظهای درنگ نمىكنند و تمام دارايى خود را بدون هيچ چشمداشتى فداى معبود حقيقى مىكنند.
اگر در دل امام حسین(ع) بجز حبّ و دوستى خداوند، دوستى غير او جاى داشت هرگز نمىتوانستند در آن لحظات سخت و سنگين عاشورا دست به چنين فداكارى عظيمى بزنند و صحنههايى از عشق و شور بيافرينند كه در تمام تاريخ بىنظير است. هيچ حجاب و پردهاى ميان امام حسین(ع) و خدای سبحان وجود نداشت و ايشان(ع) بجز خداوند، هيچ چيز ديگرى را نمیدیدند.
امام حسین(ع) آثار و مظاهر اين مقام معرفت را در مرحلة عمل در صحراى كربلا به بهترين وجه نمايان كردند و درس ايثار، عشق و معرفت را به جهانيان آموختند. در روز عاشورا تمام ملائكه، جنّيان و قدرتهاى عالم گرد آمدند، تا ایشان(ع) را يارى دهند، امّا آن حضرت به همه جواب رد مىدهند و فقط رضايت محبوب را مىنگرند و به محضرش عرض مىكنند:
«صَبراً على قَضائِک يا ربّ! لا إله سِواک يا غياثَ المسُتغيثين؛ بارالها! صبر مىكنم بر قضاى تو، خدايى جز تو نيست، اى فريادرس گرفتاران! »[(ع) ]
منبع : پایگاه اطلاع رسانی استاد حاج حسین انصاریان