امروز: 3 آذر 1403
به وب سایت حضرت علی اکبر (ع) خوش آمدی.
میهمان
گرامی
جستجو
اعضاء
ورود اعضاء
عضویت در سایت
درباره ی ما
وب سایت اختصاصی
حضرت علی اکبر (ع)
پست الکترونیک:
info[at]moazen-haram.ir
لینک ها
استاد حسین انصاریان
پايگاه رسمی هیأت رایة العباس
دکتر روازاده ( طب سنتی )
وب سایت آیت الله بهجت (ره)
پايگاه پاسخ به سوالات و شبهات
دکتر حسن عباسی
وب سایت حضرت معصومه (س)
پايگاه خبري و تحليلي اهل بيت عليهم السلام
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت(ع)
ذاکرین
کلبه کرامت
حزب الله سایبر
استاد علی اکبر رائفی پور
جنبش مصاف
سلام دلفان
شرکت الکترو آریا
پایگاه عشق علیه السلام
جنبش ممانعت از جنگ با خدا
پایگاه اطلاع رسانی رجا
شایعات
پایگاه تبیینی-تحلیلی سینمای استراتژیک
کدآمایی ( الگوی ایرانی معیشت )
مرورگر شما
نام :Mozilla
نوع : Mozilla
نسخه : 0.0
پلت فرم : Unknown
IPشما: 3.147.104.18
صفحه اصلی
آرشیو مطالب
دانلود مداحی و مولودی
گالری تصاویر
کتابخانه
تماس با ما
عناوین پست ها :
عناوین پست ها:
به میدان رفتن آینه ی تمام نمای پیامبر اسلام(ص)، حضرت علی اکبر (ع)و شهادت ایشان
از مصائب بسیار سخت و سنگین و جگرسوزی که در کربلا به اهلبیت: وارد شد، شهادت حضرت علی اکبر (ع) بود.
ارشاد مفید صفحهی صد و شش، لهوف سید ابن طاووس صفحهی صد و شصت و شش، معالی السبطین صفحهی چهار صد و نه، منتهی الآمال، بحارالأنوار جلد چهل و پنج صفحهی چهل و دو، حلية الزائرین حاجی نوری و وقعة الطف ابومخنف و منتخب طریحی و روضة الصفا و مقاتل الطالبین[1]، مصیبت شهادت را نقل کردهاند
حاجی نوری در کتاب حلية الزائرین با توجه به متن زیارتنامههایی که از معصوم برای علی اکبر(ع) نقل شده، سن او را بین بیست و پنج تا بیست و هشت می داند و بسیاری از بزرگان هم با این قول موافق هستند. ابوحمزه از حضرت صادق(ع) زیارت مفصلی را برای علی اکبر(ع) نقل می کند، که حضرت(ع) در آن زیارت فرموده اند: «صَلَّ اللهُ عَلَیکَ وَ عَلی عِترَتِکَ وَ أهلِ بَیتِک»[2] درود خدا بر تو و بر عترت تو و بر اهل بیت تو، که دلیل بر این است که حضرت دارای همسر و اولاد بوده است. از متن زیارات حضرت(ع) و فرمایشات امام حسین(ع) و امام صادق(ع) استفاده میشود که علی اکبر(ع) دارای مقام عصمت بوده است. عصمتی که به دست آوردنش برای او واجب نبود، اما به دست آورد و از نظر شخصیت خود را هم سنگ و هم سطح با انبیاء الهی قرار داد.
مجلسی در بحارالأنوار میفرماید:
عظمت مصیبت از نفرین سیدالشهداء معلوم می شود، با این که پیامبران و ائمهی اطهار فوری نفرین نمیکردند. اما وقتی که علیاکبر(ع) به طرف میدان حرکت کرد، «صاحَ الحُسین بِعُمَرِ ابنِ سَعد»امام(ع) به روی عمر سعد فریاد کشید: «ما لَک» چه می کنی؟ «قَطِعَ الله رَحِمَک» خدا رَحِم تو را قطع کند، «وَ لابارِکَ اللهُ لکَ فی أمرِک» زندگیت برایت مبارک نباشد، «وَ سَلَّطَ عَلَیکَ مَن یَذبِحُکَ بَعدی عَلی فِراشِک» به تو نفرین می کنم که کسی که خدا او را به تو مسلط میکند در رختخوابت سرت را از بدنت قطع کند، «کَما قَطَعتَ رَحِمی» چنانچه رَحِم مرا قطع کردی، «وَ لَم تَحفَظ قَرابَتی مِن رَسولِ الله» نزدیکی مرا به رسول خدا حفظ نکردی.
شخصیت علی اکبر(ع) را خود حضرت کنار خیمه با این جمله بیان کردند:
«اللهُمَّ اشهَد عَلی هُؤلاءِ القُوم قَد بَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاس خَلقاً وَ خُلقاً وَ مَنطِقاً بِرَسولِک وَ کُنّا إذا اشتَقنا إلی نَبیِّک نَظَرنا إلی وجهه» خدایا تو شاهد باش جوانی به طرف این قوم دارد میرود که شبیهترین مردم از نظر خلقت و اخلاق و گفتار به پیامبر توست، ما هر وقت مشتاق دیدن پیغمبر میشدیم، به او نگاه میکردیم. علی اکبر(ع) چون غربت و تنهایی پدر را دید، شکیبایی و صبرش از دست رفت، پیش پدر آمد، اجازه گرفت برود. امام(ع) اشکش چون سیل روان شد، او را در آغوش گرفت، مثل گل او را بویید و ناله کرد. خود امام(ع) سلاح جنگ بر او پوشاند، کمربند چرمی که از امیرالمؤمنین(ع) به یادگار مانده بود به کمرش بست، عقاب را که مرکبی ویژه بود برای سواری او آماده کرد.
صاحب کتاب الدمعة الساکبه مینویسد: «لَمّا تَوَجَّهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَة» وقتی متوجه میدان شد، زنان مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به علیاکبر گفتند: «إرحَم غُربَتَنا» به غربت ما رحم کن، «وَ لاتَستَعجِل إلی القِتالِ» عجله به جانب میدان نکن، «فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک» ما فراق تو را طاقت نداریم. زنان عمامهی او را گرفتند، خواهران عنان اسب و رکابش را گرفتند، «وَ مَنَعَتهُ مِنَ العَزيمَة» نمیگذاشتند حرکت کند. در همین حال، «تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت» حال ابیعبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به مرگ شد. «وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه» فریاد زد: زنان و اهل بیت من، رهایش کنید. «فَإنَّهُ مَمسُوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله» اکبر من با ذات خدا تماس دارد و شهید راه خداست. همانند جملهای که پیغمبر(ص)دربارهی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله»[3]،
شیخ جعفر شوشتری مجتهد و مرجع بزرگ نوشته است:
حسین(ع) در مصیبت علی اکبر(ع) سه بار به حال احتضار و مشرف به مرگ شد.
اول: وقتی دید علی اکبر(ع) آمادهی رفتن به میدان است.
دوم: وقتی برگشت و از حضرت طلب آب کرد، او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه که نمیتوانست آب برای او آماده کند، حالت احتضار به او دست داد.
سوم: وقتی علیاکبر از اسب افتاد و پدر را صدا زد، که حضرت سکینه کبری میگوید:
«لَمّا سَمِعَ أبی صوة وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه» وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، «فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت» دیدم مشرف به مرگ شده است. «وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتضَر» دو چشمش مثل آدم محتضر می گردد، «وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِيمَة» اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. «وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِيمَة» وسط خیمه فریاد زد: «وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک».
شیخ مفید میگوید وقتی فریاد ابیعبدالله بلند شد، زینب کبری(س) ناله زد: «يا حَبيبَ قَلبی، وا ثَمَرَةَ فُؤادی، لَيتَنی کُنتَ قَبلَ هذا عمياءِ» وای میوهی دلم، ای کاش قبل از این نابینا شده بودم.
تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. امامفرمود: آرام باشید، گریه در پیش دارید. در هر صورت علیاکبر(ع) رفت و پس از مدتی جنگ به خیمه برگشت، در حالی که زخم های فراوانی به بدن داشت، خون از بدن مبارکش میرفت. به این خاطر و به خاطر جنگ سختی که کرده بود و گرمای هوا، تشنگی شدیدی به او غلبه کرده بود. به پدر بزرگوار عرض کرد: «ألعَطَشُ قَد قَتَلَنی وَ ثقلُ الحَديد أجهَدَنی فَهَل إلی شَربَةٍ مِن ماءٍ سَبيل أتَقَوّی بِها عَلیَ الأعداء» پدر، تشنگی دارد مرا می کشد، سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته، آیا راهی به مقداری آب هست؟ من این آب را می خواهم بنوشم که نیروی بیشتری بگیرم با دشمن بجنگم. «فَبَکَی الحُسَین» حسین(ع) گریه کرد. «وَ قالَ یا بُنَیَّ، یَعُزُّ عَلی مُحَمدٍ وَ عَلی عَلی ابنِ أبی طالِب وَ عَلَیَّ أن تَدعوهُم فَلا یُجیبوک وَ تَستَغیث بِهِم فَلا یُغیثوک»خیلی برای پیغمبر(ص) و علی(ع) و من سخت است که تو ما را بخوانی، نتوانیم جوابت را بدهیم، یاری بخواهی، نتوانیم تو را یاری دهیم، پسرم، «هاتِ لِسانَک» زبانت را بیاور. زبانش را در دهان گذاشت و مکید، انگشترش را به او داد و فرمود این انگشر را در دهانت بگذار. «وَارجَع إلی قِتالِ عَدُوَّک» به میدان برگرد. «إنِّی أرجو أنَّکَ لاتَمسی حَتّی یُسقیکَ جَدُّک بِکَأسِهِ الاُوفی» امید دارم شب نرسد که جدت پیغمبر(ص)، به جام پر خودش تو را سیراب کند که بعدش دیگر تشنه نشوی.
علی اکبر(ع) برگشت. در حال جنگ بود که کتاب عوالم و محمد ابن جریر طبری و ارشاد، می گویند: مُرة بن منقذ گفت: گناه عرب به گردن من اگر داغ او را به جگر پدرش نگذارم. حمله کرد، چنان شمشیری به فرق او زد که فرق شکافت، خون به صورتش جاری شد، شدت جریان خون جلوی چشمش را گرفت، از شدت زخم روی اسب افتاد، دستش را به گردن اسب انداخت، اسب چون در محاصره بود، راهی برای بیرون بردنش از میان لشکر نداشت، گرفتار شد. همه نوشتهاند: در این حال، «فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً» از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند. وقتی از روی زین به زمین افتاد، فریاد زد: «يا أبَتا، هذا جَدّی رَسولُ الله قَد سَقانی بِکَأسِهِ الاُوفَی شَربَةً لاأظما بَعدَها أبدا) پدر الان پیغمبر(ص) بالای سرم است و ظرف پر از آبی برایم آورده، به من نوشاند که بعد از این دیگر تشنگی نخواهم دید و دارد میگوید: «العَجَل العَجَل» حسین من، تو هم شتاب کن، شتاب کن. «فَإنَّ لَکَ کَأساً مَزخورَةً حَتّی تَشرِبَهُ السّاعَة) یک ظرفی هم برای تو آماده کردم تا بیایی و از آن بخوری.
بحارالأنوار، می نویسد: که حمید ابن مسلم گفت: «کَأنّی أنظُرُ إلی إمرَأةً خَرَجَت مُسرِعَة کَأنَّهَا الشَّمسُ الطالِعَة»[4] زنی را دیدم با سرعت از خیمه ها بیرون دوید، عین خورشید درخشان، فریاد می زد، ناله می کرد و می گفت: «يا حَبيباه، يا ثَمَرَةَ فُؤاداه، يا نورَ عَيناهُ» پرسیدم این کیست؟ گفتند: زینب(س) دختر امیرالمؤمنین(ع) است. آمد خودش را روی بدن علی اکبر انداخت. معلوم می شود زینب(س) زودتر از امام(ع) رسید، که امام(ع) پشت سرش آمد. «فَأخَذَ بِیَدِها» دست خواهر را گرفت، «فَرَدَّها إلی الفُسطاط» به خیمه برگرداند و رو کرد به جوانان بنی هاشم: «أقبَلَ بِفِتیانِه وَ قال إحمِلوا أخاکُم» بیایید بدن عزیز من را از روی خاک بردارید. «فَحَمَلوه مِن مَصرَعِة» از جایی که کشته شده بود او را حمل کردند و آوردند در آن خیمهای که نزدیک لشکر بود، بدن را آن جا گذاشتند.
معالی السبطین جلد یک صفحهی چهار صد و هشت مینویسد: امام حسین(ع) بعد از شهادت علی اکبر(ع) به سوی خیمهی بانوان آمد، سکینه(س) بیرون آمد: «یا أبا مالی أراک تَنعی نَفسُک وَ تَدیرُ طََرفُک أینَ أخی» پدر، چرا طوری تو را می بینم گویا خبر مرگت را می دهی و چشمانت دارد میگردد، برادرم کجاست؟ امام(ع) گریه کرد، فرمود: عزیز دلم، او را کشتند. سکینه(س) فریاد زد: «وا أخا، وا عَلیّا» و میخواست از خیمه بیرون بیاید به طرف میدان برود، امام(ع) فرمود: عزیزم، تقوای الهی پیشه کن، صبر کن. عرض کرد: چگونه صبر کنم، کسی که برادرش را کشتهاند و پدرش غریب مانده است.
امام صادق(ع) در خانهی خودشان روضهی علی اکبر(ع) میخواندند، که: پدر و مادرم فدای سرِ از تن جدای تو، ای شهید بی گناه، پدر و مادرم فدایت که وقتی از اسب افتادی پیامبر اکرم(ص) خونت را گرفت. پدر و مادرم فدایت که در برابر پدرت حسین(ع) به میدان رفتی و او تو را نثار حق کرد و وقت رفتنت گریه می کرد و دلش می سوخت و تا عصری که زنده بود برای تو گریه کرد و سخنش علی علی بود.
بعد از شهادت علی اکبر(ع)، نوشتهاند: «رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء» صدای امام(ع) به گریه بلند شد. «لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء» جوری که برای علی اکبر(ع) گریه کرد، تا آن وقت به آن شکل کسی صدای گریهی ابی عبدالله(ع) را نشنیده بود.
پی نوشت ها:
________________________________________
[1] - الإرشاد، ج2، ص106؛ لهوف، ص113-116؛ معالی السبطین، ج1، ص422؛ منتهی الامال، ج1، ص272؛ بحارالأنوار، ج45، ص43، باب37؛ حلیة الزائرین، وقعة الطف، ص241؛ المنتخب، روضة الصفا، مقاتل الطالبین، ص115
[2] - بحارالأنوار، ج98، ص186، باب18، ح30
[3] - بحارالأنوار، ج39، ص313، باب88، ح5
[4] - بحارالأنوار، ج45، ص44، باب37
منابع:
مروری بر مقتل سيدالشهداء علیه السلام
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
نوشته شده توسط مدیر ساعت 10:14:26 1401/05/14
نظر بدهید
نام:
ایمیل:
متن پیام:
لطفا حروف درون تصویر را در کادر زیر وارد کنید (حروف بزرگ و کوچک تفاوتی ندارد):
منوی اصلی
زندگی نامه حضرت
وب گاه های مرتبط
امام حسین(ع)
علی اکبر(ع)
موذن حرم
شبه پیغمبر
فضائل و کرامات
اشعار درباره حضرت
کتاب شناسی حضرت
سایت های مذهبی
آستان قدس رضوی
فطرس
دار القرآن کریم
نهج البلاغه
مداحی
تبیان
امام زمان(ع) و حضرت
شهادت حضرت علی اکبر(ع)
سیمای حضرت علی اکبر(ع)
نقشه سایت
موذن حرم
صفحه اصلی
دانلود مداحی
آرشیو مطالب
نظرسنجی
گالری تصاویر
کتابخانه
عضویت در سایت
ورود اعضاء
حضرت علی اکبر(ع)
جستجو
تماس با ما
نظرسنجی
نظر شما درباره ی این سایت چیست؟
عالی
خوب
متوسط
ضعیف
آمار سایت
اعضاء آنلاین:
0
مهمان آنلاین:
13
تعداد اعضاء:
58
بازدید امروز:
14
بازدید دیروز:
134
بازدید ماه جاری:
204
بازدید ماه گذشته:
1689
بازدید کل:
399797
صفحه اصلی
|
آرشیو مطالب
|
دانلود مداحی و مولودی
|
گالری تصاویر
|
کتابخانه
|
تماس با ما
moazen-haram.ir design by ebrahim aryafar all right reserved
copy right 2011